- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بر ماه شب نیـمـۀ این مـیکـده سـوگـند مثل تو نـدیده است کسی کودک دلبـند خورده دلم از صبح همان روز نخستین با مهر تو ای دست گل فـاطـمه پـیوند در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت گـشـتـیم و ندیـدیم کسی را به تو مانند هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند از کـوفه بگـو تا به بخـارا و سمـرقـند حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت یک عمر، بساطش به در خانهات افکند در بـند تـوأم، عـبد تـوأم، نام تو بُـردم کوه گـنـهـم را به تو بخـشـیـد خـداونـد حکـاک ازل شـیـر اُحـد، نام حـسن را با خط خوشـش سر در تالار دلـم کـند تو زندگیات خرج فقیران شده عمری هر سائل محزون به کنارت شده خرسند آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند در آرزوی وصف تو مُـردند هـزاران تمـثال گر و شاعـر و نقـاش و هنرمند هر بار نقاب از رخت افـتاد خدا گفت جبـریلِ امین دود کـنـد بهـر تو اسپـنـد جنگـیدن قاسم همه اش از جمل توست مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند »یا فـاطمه» را یاد غمت، خیل شهیدان با غصه نوشتـند به هر پرچم و سربند آن روز دوشنـبه، وسط کوچه و مادر گریان شدهایم از غم این واقعه هرچند
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـاز هـم اهل ولا بـادۀ مـسـتـانـه زدنـد لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آســمـان بــار دگــر نـیّــر بــدر آورده لـیـلـۀ قـدر عــلـی ســورۀ قــدر آورده ای که از جانب معشوق نظر میطلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قـدر که این تـازه براتـم دادند با «حسن» گـفـتـنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مـادرش هم لـقب مادر سـادات گرفت پسر فـاطمه و باب نـجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نـوۀ ارشد پـیـغـمـبـر طاها حسن است پـسر شیرخدا، زادۀ زهـرا حسن است نسب اندر نسبش وصل به نور ثـقـلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خـداوند به زیر پَر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او بـرای کــرم عـبـدالَله و قـاسـم دارد ابر جود است و سرِ شیعۀ خود میبارد او که از لـقـمـۀ خود بر فـقـرا بخشیده بارها ثـروت خود را به گـدا بخـشـیده ناسزا گـفت به او خصم خـدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا میبخشد شیعیان را، به حسن، روز جزا میبخشد مـا گـدائـیـم، دخـیــلان درِ خـانـۀ شـاه صاحب خانه حسن، یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُـسن جـمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطانها لَـعَـنَ الـلـهُ عــلــی آل أبـیسـفـیــانهـا اسم مـولام همانند عـسل شیـرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوریاش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خـدا «یاهو» زد فتـنه تسلیم شد و روبرویاش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویـسید حسن مکـتب و آیین من است حسنی مذهبم و حُبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سـردار چـو عـبـاس دلاور دارد یک حسین بن عـلی، مـاه بـرادر دارد غـربت او، به خـدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچهای ... نقشۀ صیاد... کبوتر افتاد مـادری بود حسن، دیـد که مـادر افتاد آه... ای مرد ستمگر برو از کوچۀ ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچۀ ما
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
پخش سبک (به سبک رب صل علی محمد) سفرۀ نعمت فکنده، خالق نعمت در این ماه نیمۀ ماه خدا شد، هدیه بر اهل زمین ماه عـلی و فـاطمه رسول مـؤتـمن شده افطارشان ز بوسه بر حسن رَبِّ صَلِّ عَـلَی مُـحَـمَّـد، مُـحَـمَّـدٍ و آل مُحَـمَّـد حسن جانم حسن، حسن جانم حسن، حسن جانم حسن **************************** وقت جنگیدن به میدان، چون خلیل بت شکن شد بعد از این شور ملائک، لا فتی الا حسن شد به رزمش وارث علی مرتضاست جمل، شد خیبر و حسن خیبر گشاست رَبِّ صَلِّ عَـلَی مُـحَـمَّـد، مُـحَـمَّـدٍ و آل مُحَـمَّـد حسن جانم حسن، حسن جانم حسن، حسن جانم حسن **************************** شمع بزم آفرینش که جهان پروانۀ اوست کعبۀ حاجات مردم تا قیامت خانۀ اوست شود اینجا اسیـر ز بند غم رها به تن پوشد فـقـیر لباس اغـنـیا رَبِّ صَلِّ عَـلَی مُـحَـمَّـد، مُـحَـمَّـدٍ و آل مُحَـمَّـد حسن جانم حسن، حسن جانم حسن، حسن جانم حسن
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای روزهداران رحمت یزدان عمیم است ماه ضیافت سفرهاش دست کریم است از بخـشش او، میبارد اعجاز از خـنـدۀ او، گـل میشـود باز بوی گل سرخ، عطر چمن شد عـید حـسن شد، عـید حسن شد ******************* روح الامین میآیـد از سوی سـماوات نــازل شـده نـام حــسـن مـانـنـد آیــات شمس و قمر شد، زائر به رویش زهـرا کـشیده، شانه به مـویش از شهد نامش، شیرین دهن شد عـید حـسن شد، عـید حسن شد ******************* میریزد از لبهای او انـوار تـوحـیـد پیـغـمـبـر ما لـعـل این دُردانـه بـوسـید گـهـوارۀ او ، شد کـعـبـۀ جـان یوسف رسیده، در شهر کنعان جنّت به خاک، او بوسه زن شد عـید حـسن شد، عـید حسن شد
: امتیاز
|
سرود ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
نـیـمـۀ مـاه خـدا و، آمده ماه پـیـغـمـبر جلوه شده ماهِ روی، یوسفِ زهرا و حیدر جانم یا حـسن بر لبِ همه جانم یا حسن شور و زمزمه جانم یا حسن یابن فـاطمه جانم یا حسن یابن فـاطمه ****************** بگو به شادی تهنیت، به عشق زهرا و حیدر مبارکِ آی عـاشقا، ولادتِ سبـط اکـبر جانم یا حسن نور این دِلا جانم یا حـسن ذکر عاشـقا جانم یا حسن حرف نوکرا جانم یا حسن یابن فـاطمه ****************** وعدۀ عشاقُ الحسن، شهر مدینه خیلی زود با پرچـمِ یا عـلی و، نابودیِ آلِ سعـود من به عـشـق تو مـبـتلایم بـا اَلــطـافــتــان آشـنــایـم بـا دل راهــیِ کــربــلایـم جانم یا حسن یابن فـاطمه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام مجتبی علیهالسلام
صحن دل دیوانهام از شور تو غوغاست دیوانگیام در دل و در چهره هویداست من مستم و مستی من از عطر لطیفت این مستی و مِیخوارگی از لطف تو آقاست پـشت در میـخـانه الی صبح، مـقـیـمـم نه مست شـرابـم که دلـم بستۀ سقاست در هر نـفـسم شعـلهای از شـوق برآید چشمان من از جلوۀ رخسار تو دریاست مـداح شدم وصف تو ریـزد ز کـلامـم مـداح که نه! بر در تو عـبـد و غـلامم در کوچه نشستی همۀ رهگذران مست از عشق تو باشد دل هر پیر و جوان مست ای سـبــزتـرین آیــۀ نـورانـی کـوثــر با سبزی تو جان منِ مثل خزان مست ای چشمۀ جود و کرم و بخشش و احسان از شوق تو باشد همه آفاق جهان مست من زخمی ابروی توأم زخـمی عـشقم با زخم خودم خُرّم و مجنون و چنان مست کز مستی خود میکشم از حنجره فریاد هـسـتـم ز اهـالـی بـهـشتِ حـسـن آبـاد ما را ز ازل زخـمی ابـروت نوشـتـند هم معـتکـف پیچ و خـم موت نوشـتـند ما را که خـماریـم گـرفـتار تو کـردند ســودا زدۀ حـلـقـۀ گـیـسـوت نوشـتـنـد ای جـوهـرۀ عـشق، دل وحـشی ما را آرامِ تـو و رام هـوَ الـهـوت نــوشـتـنـد طـوفـان زده بودیم و به دنـبال پـناهی در بحر غـم تو همه را حوت نوشتـند من مؤمن چشمان توأم ای گـل زهـرا من سـائل دسـتان تـوأم ای گـل زهـرا هرچند که بیارزشم و خوارم و پستم دیـوانهام و دل به گـل روی تو بـسـتم در سِحر نگاه تو شدم مات که امروز مـداح شـدم شـاعـر دربـار تـو هـسـتم با نـام تو هـر غـصـه که آمـد بـزُدودم با عـشـق تو هر بنـد ز پـایم بگـسـستم آوارۀ شـهـرم هـمـه جـا در پـی بـویت از عطر دل آرای تو مدهـوش و مستم مـن در به درم، در به در نـام تـو آقـا ای سبز قـبای عـلـوی! حضرت دریا! ای صد چو سلیمان به گدایی تو خرسند ای حـاتم طایی شده در پیـش تو دربند ای مـوج خـروشندۀ کـوثـر ثمر عشق دارم به سر از نام دل آویـز تو سربـند امشب به حـریـم حَرمت معـتکـفـم من بـیـنـم به لب لـعـل گـهـربار تو لبخـنـد جـای پــدرم سـبـز کـه داده دل من را از کـودکیام با غم و با مهر تو پیـوند من نان و نمک خوردۀ احسان تو هستم از روز ازل دست به دامـان تو هـستم آقـا کـرمی کـن که فـقـط رام تو بـاشم دانـه بـده تـا بـنـدی و در دام تو بـاشم هر جمله که گویم همه اوصاف تو گویم ســـودا زدۀ دائــم ایــهــام تــو بــاشــم از خُــرده غـذاهـای تـهِ سـفـرهات آقـا رزقـم بـده تـا بـسـتـۀ اکـرام تـو بـاشـم آقا به تو و بر نمک عـشق تو سوگـند اذنـم بــده تـا در بـه در نــام تـو بـاشم دل را به نگاهی چو عـقـیـق یمنی کن با جادوی چشمت دل من را حسنی کن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گـرفـته دست مـرا بـارها مـرام حـسن رسیده است به من لطف مستدام حسن هـزار بـار بـمیـرم دوبـاره زنـده شوم مرا ز کوی کریـمان جـدا شدن هرگز و هر دری به جز این خانه را زدن هرگز خـدا مـرا بـه هـوای دگـر رهـا نـکـند شـمـایـلی ز بـهـشت آمد و هـویـدا شد به نـور چـهـرۀ او مـمکـنات زیـبا شد به آفـتاب جـمـالش، به کـعـبـۀ خـالـش هماره روح دعا، کعـبـۀ عبادات است شفیع روز جزا، قبله گاه حاجات است کــریـم چــارم دنــیـای پـنـج تـن آمــد سـر ارادتــم از افــتــخـار خــم گـردد گـدا به حـرمت اربـاب محـتـرم گـردد مـدیـنـة الحـسـنی در بـقـیـع میسـازیم رواست محتشمی وصف مجـتـبا بکند و دست فرشچـیان طرح نو به پا بکند در ورودی باب الکـریم در زدنیست چـراغ صحن، برایش ز ماه میسازیم دخـیـل پـنجـرههـایش، نگـاه میسازیم بـزرگ کـرده برای کـریـم، نـسـلی را قرار و وعـدۀ ما صحن مجـتـبی باشد شب زیـارتیاش هـم دوشنـبـهها بـاشد شبـیـه هر شب جمعه، شبیه کربوبلا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
گـلخـندهای که مِهـر به مـاه خـدا کـند از پای روز، حـلـقۀ شب را جـدا کـند بر شانۀ سپـیدهتـرین صبح بیغـروب خـورشـیـد، آبـشارِ طـلایی رهـا کـنـد میلاد مجتبیست که اعجـاز مقـدمـش با بـاغ، آن کـنـد که نـسـیـم صبـا کـند آمد که با فروغ شبافروز روی خویش هر سو دری به خانۀ خـورشید وا کند شب را به یمن مقدم او صبح کرده است هر کس چو ماه، در دل شبها دعا کند امشب که باغ خاطرهات را به یک نسیم غـرق شکـوفـه، لعـلِ لب مجـتـبی کند چون آسمان عاطفه، باران اشک باش! تا گـلـشنِ ضمـیـرِ تو را با صـفـا کـند چشم ستاره باش و به دامان شب ببار! تا دردِ سیـنـهسـوزِ غـمـت را دوا کـند بیگانه با تبـسّمی! این فصل را بخـند! تـا بـاغ را به خـنـده لـبـت آشـنـا کـنـد گـلواژۀ نـگـاهِ تـو در روح زردِ بـاغ جـشن بهـار گـونـهشدن را به پـا کـنـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیههایی از نور است بـغـل گـرفـتـه نـبـی سبط اکـبـر خود را وَ اِن یَکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزقِ خوانِ حسن عالمی نمک گیرند عزیز کردۀ زهرا « کریم » مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمیخـواهیم کرامت حـسنی با مـزاجـمان جور است گـدای کوی کریـمـیم و نان بهـانۀ ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چـقـدر غـبطـه خورم بر کـبوتران بقـیـع شکسته بال و پرم، قبر خاکیاش دور است به قـبـر خـاکـی او سـایـبـان بـدهـکـاریم برای گـنـبـد و گـلـدسـتـه نـقـشهها داریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بر لب هر عاشقی گل کرده امشب یا حسن میشوم عـبد خـدا ماه مبارک با حسن ما اگر عـبد حسیـنـیم و گـدای زینـبـیم بر خود زینب قسم کرده جدا ما را حسن رزق آب و نان من دائم ازین خانه رسید نـیـستم مدیـون دربـار کـسی الا حسن تا که جان دارم میان تن دم از او میزنم شافع عقبی حسن، مولا حسن، آقا حسن ذکر یا سبّوح و قـدّوسم شده یا مجـتبی میروم سجده به عشق اینکه گویم یا حسن کوری چشم زنی که قاتل پیغمبر است مینویسم روی قـلبم: سیدی مولا حسن ای که در شهر مدینه شهره گشتی بر کرم یک نظر بر این گدا کن ماه دل آرا حسن نیمۀ ماه است و دستم خالی و رویم سیاه حـقّ زهـرا مـادرت اُنظُـر الیّ یا حسن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای روح تـوسـل شده دیـوانـۀ لـطـفـت مست است كرم از می و پیمانۀ لطفت از بركت اطعام تو محروم نمانده ست هر آنكه شده سائـل مـیـخـانۀ لـطـفـت دست كرمت را به سرم میكشی و من سر مینهم از لطف تو بر شانۀ لطفت از یـمـن قـدوم تـو شـده مـاه ضیـافـت مـاه رمـضان مـاه كـرمـخـانۀ لـطـفت
: امتیاز
|
رباعی های ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
امروز که مـیـلاد سعـید حسن است دلشاد بتول و احمد و بوالحسن است گر دست به دست میبرندش چه عجب کاوّل گلِ نو شکـفـتۀ این چمن است ************* سید رضا مؤیّد ************ امشب که ز شادی شده سرشار علی در آیــنــه دیــده روی دادار عـلــی چیده ست گلِ بوسه ز لب های حسن یعنی به رُطب نموده افـطـار عـلـی ************* محمد رستکار ************ بـرخـیـز که مـاه انـجـمـن پـیـدا شـد سـیـمـای امـام مُـمـتَـحَـن پــیـدا شـد در مــاه خــدا تـجــلّـی حُـسـن خُــدا در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد ************* قاسم رسا ************ موجـیـم كه بر ساحل غـم میتـازیم چون قطره به دریاى كرم مینازیم در صحن بقیع اگر شبى قسمت شد بـیوقـفـه براى تو حـرم مـیسـازیم ************* مهدی عبدالهی ************ خورشید نجابت و صفا را عشق است سلطان کرامت و سخا را عشق است در بـیـن تـمـام خـوب رویان جهـان رخـسار امام مجتبی را عشق است ************* مجتبی شکریان ************ در نیمه مـاه، ماهِ کـامل حسن است در سیر و سلوک راه کامل حسن است یک گوشهای از فضائلش این بس که در جنگ جمل سپاه کامل حسن است ************* مجتبی شکریان ************
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
از عشق و عاشـقی چند ساله بنویسم و از نـیـاز خـودم از پـیـالـه بنـویـسم قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم زمین دور و برم را ز اشک گل بکنم دوبـاره نـیـمـۀ مـاه خـدا دلـم لــرزیـد نوا و صوت عجیبی در آسمآن پیچید خبر رسیده که خیر عظیم در راه است خبر رسیده که مردم کریم در راه است من از طفـولیتم کاسه لیس این خوانم بزرگ گـشـتـهام اینجـا و از گـدایـانم ندار و خـانـه به دوشـم قـرار من آقا امـیـد زنــدگــیــم اعـتــبــار مـن آقــا چـقــدر سـفــرۀ آقــا بُــرو بـیــا دارد چه عزّتی سر این سفـرهها گـدا دارد ذلـیـل آمـده بـودم عــزیـزِ دیــر شـدم به لطف نان حسن عاقبت بخـیر شدم غذای بیت الحسن خوردهام که سیر شدم فـقـیـر آمـده بـودم بـبـیـن امـیـر شـدم به زیر پـرچـم تو صاحب مـقـام شدم به اسم نـوکـر این خـانه احـترام شدم تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند به خیل کاسه به دستانِ خُم عسل دادند حَسن حَسن ز روی این لبـم نمیافـتد عـجـب حـرارتـی دارد تـبـم نمیافـتد تـمـام زنـدگـیـم را بـه تـو بـدهـکـارم به جـان مـادرم آقـا که دوستـت دارم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟ از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است ریزد دُر مدح حـسن از درج دهـانها یا نام دلانگـیـز حَسن نقـل دهان است در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید از بـوسۀ پـیـغـمبـر اسـلام نشـان است من خارم و اوصاف گل از خار نیارید این ماه رسول است که از ماه صیامش پیوسته درود و صلوات است و سلامش من خارم و اوصاف گل از خار نیارید ایـن آیـنـۀ حُـسـن خـداونـد تـعـالاسـت این پرتو حُسن ازل از صبح تجلّاست هر نکته که او گفت خدا گفت خدا گفت هر امر که او خواست خدا خواست خدا خواست من خارم و اوصاف گل از خار نیارید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـوی بهـشت میوزد از بین مـوی تو شهر مدینه پُر شده از عطر و بوی تو دیـوانـۀ تو هـرکـه شده سـر به راه شد مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو تـو اولـیـن امــام شـبــیـه پــیــمـبــری عین پیمبر است همۀ خلق و خُوی تو در کوچه مینشینی و مردم بیاختیار جـلب تو میشوند و میآیـند سـوی تو مهـمـانی خـدا، به خـدا جـای ما نـبود مهـمـان شـدیـم ما هـمـه با آبـروی تـو گـفــتـیـم بـا تـو آمــدهایـم و پــنــاه داد مـا را خــدا بـخـاطـر تـو بـود راه داد ما درد میدهـیم و دوا میدهـی به ما بیـمار میشـویم و شـفـا میدهی به ما بیـمـار مـیشـویم و گـلایـه نـمیکـنـیم خیر است هرچه درد و بلا میدهی به ما ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را آبـاد میکـنی و صفـا مـیدهـی بـه مـا فهـمیدم از سه مرتـبه انفـاق زنـدگـیت هرچه به تو رسد همه را میدهی به ما لـقـمه نخـوردهایم ز دستـان هـیچـکس ای سفره دارِ شهر، غذا میدهی به ما؟ در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است پیش خودت همیشه تو جا میدهی به ما در بـاز کن که باز فـقـیـر آمـده کـریم ایـنـبـار هـم یـتـیـم و اسیـر آمده کـریم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
خوشا بحال گدایی که ریزه خوار شماست خوشا بحال غـلامی که پیشکار شماست خوشـا بحال جـزامی که هم غـذات شده نشسته است سر سفـره و کـنار شماست قـرار شـد هـمـگـی بــنـدۀ شـمـا بـاشـیـم که بنـدگی خـدا تحـت انحـصار شماست بدون شک که حریم تو خانه وحی است و جـبرئـیل امیـن هـم سـرایـدار شماست بگـیر جان مرا هر زمان که میـخـواهی که مرگ و زندگی من در اختیار شماست خـوشـا بحـال خـودم دلـسپـردهات هـستم و بیـشـتر ز هـمه کُـشته مُـردهات هـستم شـب تـولـد تـو بـا شـبـی بـرابـر نـیـست برای سائل از این شب شبی که بهتر نیست سـریـعـتـر نـوهاش را کـنـیـزهای حـرم بـیـاوریـد که دل در دل پـیـمـبـر نـیـست کجاست آن زن بی چشم و رو نگاه کند که نـسل احـمـد مکّـی تـبار ابـتـر نیست بـدون حُـبّ تو بـنـده نـمیرسیـد به خـدا به سمت عرش به غیر از تو راه دیگر نیست شفـیع ما حسنـین اند چون که پیـش خـدا کسی عزیزتر از این دوتا بـرادر نیست نـشـستـهایـم در خـانـۀ حـسیـن و حـسـن شـدیـم مـا هـمـه دلـداۀ حـسیـن و حـسـن به جز حسن چه کسی اینقدر شبیه خداست؟ شمایل حسن از هر نظر شبـیه خـداست فـرشـتـگـان مـقـرب به یکـدگـر گـویـنـد نگاه کن چقـدر این پـسر شبـیه خـداست عــلـی و فـاطـمـه آئـیـنـه خــدا هـسـتـنـد طبیعی است حسن هم اگر شبیه خداست درست مثل هـمند این چهـارده معـصوم رخ تـمام چـهـارده نـفـر شبـیـه خـداست نه اینکه کـفـر بگـویـم شما خـدا هـستـید ولی شـما همه در آن حـدود هـا هـستـیـد هـمیـشه از هـمه دور و بـرش اذیت شد هم از غـریـبه هم از لشگـرش اذیت شد غریبهها که به جای خود، این امام غریب چـقـدر از طـرف هــمـسـرش اذیـت شد چقدر قلب و غرورش شکست در کوچه چــقـدر پـیـش روی مــادرش اذیـت شـد چـقـدر تـیـر که از پـیـکـرش درآوردنـد بــدون شـک هـمـۀ پـیـکـرش اذیـت شـد نه کربلا، نه مـدیـنه، نه شام راحت بود هـمیـشه و هـمه جا خـواهـرش اذیت شد همیـشه و هـمه جـا غـم برای زینب بود هـمه مصیـبـت عـالـم بـرای زیـنـب بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حُسن و جمال و نور خدا جلوه گر شده مـرآت حق به اهـل ولا جـلوه گر شده خورشید آسمان ز رخش شرم میکند چون چشمه سار نور سما جلوه گر شده مهتاب شب به چهرۀ خود پرده میکشد چون ماه آسمان و فضا جلوه گر شده لبخند فاطمه به علی معنیاش چه بود عـشق تـمام خـاطـرهها جـلـوه گر شده از حُـسن او سوالِ مـلائک چنـین بود یا رب چگونه و ز کجا جلـوه گر شده روح الامین به مژده و صد تهنیت رسید یا مصطفی رُخَت همه جا جلوه گر شده صحبت ز جود حاتم و یوسف ز حُسن نیست چون که تمام حُسن و سخا جلوه گر شده او را اگر چه یوسف زهرا بخواندهاند یوسف کجا چو دلبـر ما جلوه گر شده یاران، کـریم و اِبن کـریم است یار ما تنها برای جـود و عـطا جلوه گر شده صلحش برای امت احمد مبارک است چون اختری به صلح و صفا جلوه گر شده زهـرا به روی گـونۀ او بوسه میزند گـویا پیـمـبری به حـرا جـلوه گر شده تبریک خاص ما به حسین است از این جهت پایـه گـذار کـرب و بـلا جلوه گر شده
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـه ايـام ازل بـنـگـر دلا نــور دگـر آمـد عنايت را نگر بر مرتضي نور بصر آمد علي چشم انتظار استاده و بس بيقرار اينجا كه بر خيل بشر شه زاده اي والا گهر آمد عطا را بين سخا را بين به عالم مجتبي را بين سخاوت پيشه و بخشنده اي همچون پدر آمد فروغ ديدۀ احمد ز هر سو بيكران اي دل كه بر آل عـبا مرجان و لؤلؤ پُر ثمر آمد بيـامد بـر عـلي مـولـود اول زادۀ زهـرا ملايك چهره اي شيرين سخن كان شكر آمد عطا بنموده آن داور عنايتهاي بي حـدّش كه بر هر انس و جن اينك امامي راهبر آمد ملك را بين كه از مه پارۀ ابن علي اينجا بگيرد بوسه از رويش كه چون قرص قمر آمد كريم ابن کریم امشب كرامت بيكران دارد كه از فضلش سخاوت با كرم اينجا زسر آمد به ره عين اليقين آمد به دل حق اليقين آمد توعرش كبريا بنگر كه نوري چون سحرآمد تجـلاي علي بـنگر به عالم منجلي بنگر كه از نور علي بدرالدُّجي شمس دگر آمد حسن رويي ملك خويي خدا جويي رسيد اينجا كه از جنت ملايك سيرتي ظاهر بشر آمد علي سيرت نبي طينت ابر قدرت قوي شوكت عداوت پيشه گان را او دمادم چون شرر آمد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای روی گـلـعـذار تـو یـاد آور بـهـشت وی یک کرشمه در رخ تو دلبر بهشت ای جـلـوه ای ز طلعت زیـبـای تو قـمر وی ماهـتاب و شمس درخشان فر بهشت ای زیـنت سمـا و سمک، لوح و والقـلم ای گوشوار عرش حق و گوهر بهشت ای معـنی کـرم،کـرم حـق، کـریـم دیـن ای شاه عشق وعاشقی ای سرو ربهشت ای صد هزار یوسف مصری به سجده ات سر خیل گـلرخان تویی ای مهتر بهشت مـن ساکـنـم به کنـج شبـستان بخشـشت ای جـایگاهِ جـود تـو در بسـتـر بهشـت امشـب مـنـم گـدا و تـویـی مـنـشـأ کـرم بـنشـسـتـه ام ز بهـر گـدایی درِ بـهـشت چون مرغکی شکسته پر و زخمی ام حسن بـال و پـرم بـده ز پـر شهـپـر بـهـشــت امشب شب ولادت و من مست و سر خوشم گـویا کـه سـاکـنـم بـه بـرِ داور بـهـشت
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حـالا که آسـمـان دمِ بـاران گرفته است طبـع سـرودنـم چـقـدر جان گرفته است از این طـراوتی که پر از عطر نام توست دور و بر مرا گـل ریحـان گرفـته است ممـنونـم از کـرامـت تو، زندگی من… از لطف بی حدت سر و سامان گرفته است از دسـت بـا کـرامـت تـو سـالیـان سال دستان خالی ام چقـدر نـان گرفتـه است ای مــهـربـان شـهـر مــدیـنـه امـام من یـا ایـهـا الـعزیز، عـزیـز خـدا “حـسن” هـر واژه ای که لایـق مدحت نمـی شود هر جمله ای که در خور وصفت نمی شود هر کس که شعر گفت نظر کردۀ تو نیست مضمون تو به هر کسی قسمت نمی شود امـشـب بـیـا و حال مـرا رو به راه کن آقـا اگـر بـرای تـو زحـمـت نـمـی شـود بـانـی سـفــره هـای شـلـوغ مــدیـنــه ای یـک بـار هم سرای تو خلوت نمی شود تـو قـهـرمان جـنگ جمـل بوده ای ولی از این حماسه های تو صحبت نمی شود اسـطـورۀ شـجـاعـت و قـدرت امام من یـا ایـهـا الـعزیز، عـزیز خـدا “حـسـن” دسـت کـریـم تـو چقـدر بـی نـظیـر بـود دنـبـال مـردمـان غـریـب و فـقـیـر بـود با دست خالی یک نفر از پیش تو نرفت از بس کـه خیـر مرحمت تـو کـثیر بود یک بار هم خودت به غذا لـب نمیزدی امـا تـمـام شـهـر ز دسـت تـو سیـر بـود لحـن صدای تو همه را جذب کرده بود از بسکه طرز صحبت تو دلـپـذیر بود از بـردباری ات چـه بگـویم که دشمنت حتی از این صبوری تو سر به زیر بود ای انـتـهـای جـود و کـرم ای امـام مـن خـورشـیـد را جـمال تـو بیکار مـی کند مـهتـاب بـی تـو میـل شـب تـار مـی کند تـو آمـدی و روزۀ خـود را عـلـی فـقط با بوسـه بـر لـبان تـو افـطـار مـی کـنـد تو هـستی آن کریم که اموال خویش را هـر سـال با رضای خـود ایثار می کند مــن از تــبـار مـیـثـم تـمـارم، عـاقـبـت عـشقـت حـوالـه ام بـه سـر دار مـی کند ایـن خصلت تو که به گدا رحم می کنی گـاهی فـقـیر را چه طلب کـار مـی کـند لـطف تو هـسـت شـامل حـالم امـام مـن یـا ایـها الـعزیـز، عـزیـز خـدا “حـسـن” شـهـر مـدیـنـه از قـدم تـو مـنـور اسـت زیـبایـی تـبـسـمـت از جنس کوثر است یک جلوه از نگاه تـو یعنی خود بهشت حتی بهشت هم ز نسـیمت مـعطر است قـدری قـدم بـزن سر ایـن کوچه و ببین دنبـال تو فرشتـه پیِ بال و شهـپر است روی خوشت مکارم الاخلاق دین ماست با خلق و خوی تو شده کافر خدا پرست بـا یـاد قبـر خاکـی و بـی زائـرت بـبیـن چـشمان عـاشقان و مریدان تو تر است ای غصـه دار کـوچـه و سیـلی امام من یـا ایـها الـعـزیـز عـزیـز خـدا “حـسـن”
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بر طالع من حـک شـده دیـوانـه بـودن با عـقـل و جمع عـاقـلان بیگـانه بودن لـقـمـه دهـانـم مـی گـذاری و مـی ارزد تــا بـه ابــد دلــدادۀ ایـن خــانـه بــودن امـشب بـه یـُمن مـقدم خـود ای نگـارم تـو آمـدی مـعـنا بـبـخشـی لـفـظ یـل را صید خودت کـردی امـام من غـزل را یـک شـهـر مـشـتـاق رهـایی داری آقـا از خـواب غـفلت شهر را بیدار کردی وقتـی مسـیر عـشق را هـمـوار کـردی از ایـن هـمـه الـطـاف تـو مـمـنونـم آقـا بـا هـر نـگـاه از آجـر مـا نـان بـسازی در کوچۀ خود خـیـمة الاحسان بـسازی سلمان که “منّا”شد رها از هرچه “من”شد ای آسـمـانــی رزق امــروز زمـیــنـی مــثـل عـلی دســت خـدا در آســتـیـنـی عـبـد تـو هـسـتـم بـیــم فـردایـی نـدارم از تو نوشتن از تو گفتن کار من نیست بدبخت هرکس که برایت سینه زن نیست بـشکن تـمام قـفـل هـا را ناز شصـتـت
: امتیاز
|